بازار سهام هنوز نوری از امید به آغاز دوباره مذاکرات و کاهش تنشها دارد/ آیا اجرای مکانیسم ماشه شوک بعدی برای اقتصاد ایران خواهد بود؟
از میانه فروردینماه که بالاترین نرخ ارز در بازار به ثبت رسید، روند بازارهای مختلف به سمت ثبات پیش رفت. این دوره همزمان با آغاز مذاکرات غیرمستقیم بین ایران و ایالات متحده اتفاق افتاد که پس از چند ماه تنشهای لفظی میان مقامات دو کشور آغاز گردید. این “ماه عسل” با این حال بیشتر از دو ماه ادامه نیافت و در تاریخ ۲۳ خرداد، زمانی که ارتش اسرائیل بزرگترین حمله به ایران را آغاز کرد، به پایان رسید.
اگرچه این جنگ بیش از ۱۲ روز به طول نیانجامید، اما آثار آن همچنان بر اقتصاد تاثیر گذاشته است. وضعیت اقتصادی هنوز به حالت “نرمال” بازنگشته و ابهامات فراوانی در مورد آینده وجود دارد. در بازار سرمایه نیز، آغاز کار همزمان با کاهش ۳۵۰ هزار واحدی رخ داد که در نوع خود بیسابقه بود. کارشناسان قبل از جنگ پیشبینی کرده بودند که بازار نیاز به تعدیل دارد و یک هفته قبل از وقوع جنگ، روند تعدیلات در بازار آغاز شده بود. اما شوک ناشی از جنگ نه تنها این روند را تسریع کرد بلکه بازار را به رکود سوق داد.
اکنون، روزهاست که بازار به نرمی به حالت عادیتری بازگشته و دیگر نشانههای منفی و قرمز به چشم نمیخورد. حالا به نظر میرسد که تمامی مسائل به معادلات مربوط به ادامه جنگ احتمالی یا احیای مذاکرات میان تهران و واشنگتن وابسته است؛ مسالهای که دو طرف بارها به آن اشاره کردهاند، اما هنوز به عملی شدن آن نپرداختهاند.
در این راستا، بهنام صمدی، کارشناس بازار، درباره ۲۳ خرداد، روز آغاز حملات اسرائیل به ایران به خبرآنلاین گفت: «در آن روز بازار تعطیل بود. بورس در شرایطی به تعطیلات آخر هفته رفت که انتظار میرفت مذاکرات بین ایران و ایالات متحده بعد از دو یا سه روز دوباره از سر گرفته شود. اما روز شنبه به دلیل حملات، بورس تعطیل ماند و پس از پایان جنگ دوباره فعالیتش را آغاز کرد.»
صمدی ادامه داد: «اگر به یاد آورید، از میانه فروردینماه که تهران و واشنگتن مذاکرات غیرمستقیم خود را از سر گرفتند، فضایی از امیدواری شکل گرفت که به سرعت بر بازارهای مختلف اثر گذاشت. پس از جنگ، طبیعی بود که در اولین روز کاری شاهد ریزش ۳۵۰ هزار واحدی شاخص بورس باشیم. این ریزش یکی از بزرگترین ریزشها است، ولی همزمانی آن با وقوع جنگ، مسئلهای طبیعی به شمار میآید.»
او بر این باور است که با این ریزشها، فشار فروش تخلیه شده و با تدابیر سیاستگذاران، بازار دوباره روند متعادلی به خود گرفته است.
آیا امیدی وجود دارد؟
کارشناس بازار بورس با اشاره به عدم قطعیت موجود در فضا، بیان کرد: «کشور چشمانداز روشنی ندارد و هیچکس نمیتواند بهطور مشخص بگوید که آیا جنگ دوباره به راه میافتد یا صلحی پایدارتر از آتشبس فعلی برقرار خواهد شد. عدم وضوح در این موضوعات، به بیثباتی موجود مربوط میشود. هر چند این روزها موضوع مذاکره دوباره به صورت مسئلهای مطرح شده، اما هنوز اقدام عملی صورت نگرفته است.»
صمدی همچنین خاطرنشان کرد شایعه مربوط به فعالسازی مکانیسم ماشه، مهمترین عامل افزایش نرخ دلار به بالای ۹۰ هزار تومان در روزهای اخیر بود.
او با یادآوری اینکه در میانه فروردینماه نرخ دلار به ۱۰۶ هزار تومان رسید، تأکید کرد: «با این حال، در جریان جنگ اخیر و پس از آن، ما چنین رکوردشکنی را شاهد نبودیم. در آن زمان گرچه تنشهای لفظی بین مسئولان ایران و ایالات متحده افزایش یافت، اما تقابل نظامی به وجود نیامد. قیمت دلار پس از جنگ ۱۲ روزه حداکثر به ۹۶ هزار تومان رسید، که نشانهای از رکود اقتصادی کشور به شمار میآید و نمیتوان آن را به عنوان موفقیت سیاستگذاران تلقی کرد.»
این تحلیلگر بر این باور است که بازارهای مختلف در حال حاضر دچار رکود عمیقی هستند که به نوبه خود درخواست ارز را کاهش داده است.
او ادامه داد: «در حال حاضر شرایط خاصی بر کشور حاکم است. میدانیم که بخش عمدهای از تقاضای ارز در بازار برای قاچاق کالا است. در پی جنگ ۱۲ روزه، به دلیل مسائل امنیتی، سختگیریها افزایش یافت و قاچاق کالا تا حدود زیادی محدود شد. این موضوع به وضوح در بازار ارز با کاهش تقاضا دیده میشود. از سوی دیگر، سفرهای خارجی به دلیل شرایط جنگ به حداقل رسیده و این نیز به نوبه خود به کاهش تقاضا برای ارز کمک کرده است. به علاوه، مردم کمتر تمایل به خرید دارند و بیشتر به تهیه نیازهای روزمره قناعت میکنند و از خرید کالاهای سرمایهای و بادوام پرهیز میکنند؛ که این موضوع نیز به کم شدن تقاضا برای ارز منجر شده است.
اگر رکود نبود، دلار به چه قیمتی میرسید؟
صمدی در پاسخ گفت: «در این صورت، نه تنها قیمت دلار به ۱۰۶ هزار تومان (بالاترین نرخ تجربه شده دلار در ایران) میرسید، بلکه میتوانست افزایشهای بیشتری را نیز تجربه کند. به عنوان مثال، گفته میشود که در حوزه قاچاق، حدود ۳۰ میلیارد دلار واردات در این زمینه وجود دارد، که همه آن نیز مواد مخدر یا اسلحه نیست. بلکه شامل کالاهایی از جمله لباس و برخی نیازهای کارخانهها و بنگاهها نیز میشود. رکود، با تمامی مشکلاتی که در پی دارد، اگر در این روزها بر اقتصاد کشور حاکم نبود، به احتمال زیاد بیثباتیهای گستردهتری را به همراه میآورد.»
آینده فضای روانی حاکم بر بورس چگونه خواهد بود؟
صمدی بر این باور است: «فضای حاکم بر بورس مشابه وضعیت کلی جامعه است. مشاهده میشود که هنوز نشانهای از امید به پایان تنشها به طور مسالمتآمیز وجود دارد. ما در ایران تجربه پذیرش قطعنامه ۵۹۸ را در اوج ناباوری داریم و پس از آن نیز یک بار توافق هستهای (برجام) امضا شد که آقای ترامپ از آن خارج شد. سیگنالهای این روزها نشان میدهند که طرفین احتمالاً تمایل دارند بهجای اتخاذ راهحلهای سخت، از مسیرهای مسالمتآمیز عبور کنند.
او افزود: «پس از جنگ اخیر، اوج یک تنش را در حداکثر وضعیت مشاهده کردیم و امیدوارم تنشهای خارجی ایران به شیوهای دیگر و غیرنظامی حل و فصل گردد. این امیدواری نیز در جامعه قابل مشاهده است و هنوز امید میرود که با گفتگو مشکلات به نحو مطلوبی برطرف شوند. به طور کلی، در مورد ایران مشخص است که تمایلی به جنگ و ادامه درگیریهای نظامی وجود ندارد و به نظر میرسد این موضوع نیز با منافع آمریکا سازگاری چندانی ندارد.»
این وضعیت تا چه زمانی ممکن است ادامه یابد؟
صمدی گفت: «ما تا ۱۸ اکتبر روزهای حساسی خواهیم داشت. اروپا به وضوح اعلام کرده است که در صورت عدم دستیابی به توافق با ایران، اقدام به اجرای مکانیزم اسنپ بک خواهند کرد. دو یا سه ماه پیش از تاریخ ۱۸ اکتبر (۲۶ مهر) باید اروپا برای پیادهسازی این اقدام کارهایی انجام دهد. بنابراین، به احتمال زیاد وضعیت فعلی تا یکی دو ماه آینده پایدار خواهد ماند.»
او تنها عاملی که ممکن است این وضعیت را تغییر دهد، اقدامات پیشگیرانه برای جلوگیری از جنگ دانست.
صمدی اضافه کرد: «فکر میکنم از میانه مردادماه اروپا باید اقدامات لازم برای اجرای مکانیسم ماشه را آغاز کند و این اقدامات میتوانند به سرعت ابهامات آینده را افزایش دهند و ایجاد نااطمینانی را تشدید کنند. بنابراین، در بین یک تا دو ماه آینده مشخص خواهد شد که آیا راهحلهای صلحآمیز برای مساله ایران وجود دارد یا خیر و در غیاب هر گونه واقعه مهم، باید انتظار تداوم وضعیت کنونی را داشته باشیم.»
۲۲۳۲۲۹